بارون

ساخت وبلاگ
شاید نشه از شبهای بارونی نوشت چون مطمئنی همه تو فکرشن که یه چیزی بنویسن...اگه خودکار بگیری دستت و کاغذی بذاری جلوت تا بخوای بش فک کنی که چی بنویسم که از همه با احساس تر باشه بارون تموم شده و فقط قطره ای که از رد شدن زیر درختا که حسابی حال کردن زیر بارون روی سرت میفته بیشتر نصیبت نشه...اگرم بخوای پشت پنجره بشینی و چایی داغی که تو دستته رو با بارون تقسیم کنی خیالت پرواز می کنه بالای ابرا و وقتی به خودت میای که توی هوای آفتابی نمیدونی چایی سردتو بخوری یا نه...اگرم بری کنار دریا همش به این فک میکنی که اینهمه قطره میخوره به سطح دریا آبش چقد زیاد میشه...تو شبای بارونی شاید خدا تنها پرسه میزنه تو کوچه های شهر...و هیچکس از لابه لای نوشته هاش برای کسی که دوستش داره روی بخار شیشه خدا رو نمیبینه.

هفت شهر عشق...
ما را در سایت هفت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dbzmy-ss بازدید : 196 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 0:58